انگار همین دیروز بود سی ام فروردین 98 تراکتور _ پیکان
بازی که قرار بود مرحم روی زخم باشد نه نمک، شاگردان لیکنز بعد از نمایش ضعیف و شکست مقابل تیم قعر نشین لیگ سپیدرود متحمل شکست دیگری از پیکان شدند بازی که هیچ بار فنی نداشت و انگار لیگ برای شاگردان لیکنز تمام شده بود هوادار مات و مبهوت روی سکوها و عده ای که دنبال بهانه بودند تا تراکتور را چپ کنند و نقشه های شوم خودشان را اجرا کنند سناریوی چپ کردن تراکتور شروع شد اینبار هم مثل دفعات قبل به دست خودی ها شروع شد خودی هایی که خواسته یا ناخواسته هیزم آتش دشمنان قسم خورده ی تراکتورمیشوند. اما ماجرا از آنجایی شروع شد که عده ای به ظاهر هوادار وارد زمین شده و کاپیتان تیم را مورد عنایت قرار میدهد اما کار به اینجا ختم نمیشود و عده ای دیگر از هواداران با مشاهده ی این صحنه دلگیر می شوند و سعی می کنند بعدها از دل کاپیتان مسعود در بیاورند ولی این پایان تلخ ماجرا نبود چراکه تراکتور از کورس قهرمانی عقب افتاده و حتی سهمیه ی آسیایی را هم از دست میدهد اما...
اما با این همه درس عبرت نمیشود برایمان که دود این آتش ها اول و آخر چشم هوادار را کور خواهد کرد و دل دشمن را شاد. هواداری که در اوضاع بد اقتصادی هم دست از حمایت بر نمی دارد و عاشقانه تیمش را دوست دارد.
با نبش قبر کردن این خاطره ی تلخ خواستیم تا نقطه ضعف سکو هایمان را قبل از شروع لیگ گوش زد کنیم تا مبادا دوباره اسیر حاشیه ها شده و تیم را وارد حاشیه کنیم.
انتهای خبر / به قلم: ابوالفضل کریمی